زندگى تو بى رحمى که براى گذرانت جوانانى شبانه نیمکت پارک مى دزدند؟
یا
جوانان بى رحمند که نیمکت و خاطرات ملتى را ازپارک مى دزدند؟
نیمکتى فلزى بود
به نظر خشک و خشن مى امد و حتى سرد، ولى من دوستش داشتم.
از پشت پنجره ى اتاقم ساعت ها نگاهش
مى کردم،
او مرا نمى دید،پشتش به من بود،
پشت به من چمبادمه زده بود بر زمین،
بیشتر اوات سرش شلوغ بود رهگذرها مى امدند و ساعت ها در اغوشش مى نشستند و گپ و گفت ها مى کردند، گاهى مادرى سالمند رامیدیدم که کیسه هاى خریدش را به اومى سپرد و خودش هم گوشه اى نفسش را تازه مى کرد،زن و شوهرى که دعوا هایشان را بر سرنیمکتم خالى میکردند،وناز وعشوه را به یادگار مى گرفتند،عشق بینشان سبز مىشد و مىرفتند ،میرفتند که حال خوبشان را سبزکنند،درست مثل رنگ سبز خود نیمکت
خلاصه که،،،
نیمکتم رازها با خود داشت،ولى دهن سفت بود،درست مثل جنس سخت اهنیش،
هر چه مى پرسیدم هیچ نمى گفت.
گاهى که دلم هوایش را مى کرد مانتویى بر شانه هایم مى انداختم و شالى بر سر ُ مى رفتم،
تا مى رسیدم از پشت چشمانش را مى گرفتم،
هر بار مرا مى شناخت،با صداى زنگ زده اش
مى گفت :یگانه اى،
مى پریدمُ بر روى پاهایش مى نشستم،
و او مرا گرم در اغوشش مى گرفت،
ساعت ها در سکوت با هم حرف مى زدیم،
دستم راباز مى کردم بر پهناى شانه هایش،
رها مى شدم،رها همچون پر پرنده
تا دیشب:شبى که مى رفت با سحر هم اغوش شود،
من و عادتِ شب بیدارى،بى خواب بودم از پشت پنجره تماشایش مى کردم،زیر نور مهتاب ارام و بى صدا نشسته بود،نمى دانم شاید همنیمکتم خواب بود.
وانتى سفید رنگ پارک کرد،دو پسر جوان پیاده شدند،کلاه را بر سر کشیدند،تند تند به طرف پارک مى رفتند،انگار عجله داشتند و قصدانجام کارى،
راهشان را به سمت نیمکت کج کردند،با خودم گفتم،این وقت شب به دنبال جایى هستند براى نشستن و ارامشى و گپ و گفت،
ولى نه؛به نیمکت که رسیدن خم شدن و هر کدام یک سمت نیم کت را گرفتند،تند تند به سمت ماشین برگشتند،دلم هرى از پنجره ریختپایین،
داد زدم نیمکت رو کجا مى برید؟ 🤷🏻♀️
خودشان رابه نشنیدن زدن،
نیمکتم رو انداختن پشت وانت،
من نگاهش کردم و ،،،
او رفت،
بردنش،😔
به خود که امدم اشک صورتى را خیسانده بود.
خاطراتم را بردند😭
الان هم اشکم سرازیر است،ولى؛
نمى دانم به حال نیمکتم،یار دلتنگیهایم گریه
مى کنم، یا جوانانى که از بیکارى و بى پولى شبانه نیمکت پارک مى دزدند؟
نمى دانم😥
زندگى ایا تو بى رحمى که براى گذرانت جوانانى شبانه نیمکت مى دزدند؟
یاجوانان بى رحمند که نیمکت و خاطرات شهرى و ملتى را مى دزدند؟