[fusion_builder_container hundred_percent=”no” equal_height_columns=”no” menu_anchor=”” hide_on_mobile=”small-visibility,medium-visibility,large-visibility” class=”” id=”” background_color=”” background_image=”” background_position=”center center” background_repeat=”no-repeat” fade=”no” background_parallax=”none” parallax_speed=”0.3″ video_mp4=”” video_webm=”” video_ogv=”” video_url=”” video_aspect_ratio=”16:9″ video_loop=”yes” video_mute=”yes” overlay_color=”” video_preview_image=”” border_size=”” border_color=”” border_style=”solid” padding_top=”” padding_bottom=”” padding_left=”” padding_right=””][fusion_builder_row][fusion_builder_column type=”1_1″ layout=”1_1″ background_position=”left top” background_color=”” border_size=”” border_color=”” border_style=”solid” border_position=”all” spacing=”yes” background_image=”” background_repeat=”no-repeat” padding_top=”” padding_right=”” padding_bottom=”” padding_left=”” margin_top=”0px” margin_bottom=”0px” class=”” id=”” animation_type=”” animation_speed=”0.3″ animation_direction=”left” hide_on_mobile=”small-visibility,medium-visibility,large-visibility” center_content=”no” last=”no” min_height=”” hover_type=”none” link=””][fusion_text columns=”” column_min_width=”” column_spacing=”” rule_style=”default” rule_size=”” rule_color=”” hide_on_mobile=”small-visibility,medium-visibility,large-visibility” class=”” id=””]
هر انسانی محصول فکر خویش است
[/fusion_text][fusion_imageframe image_id=”412|full” max_width=”” style_type=”” blur=”” stylecolor=”” hover_type=”liftup” bordersize=”” bordercolor=”” borderradius=”” align=”center” lightbox=”no” gallery_id=”” lightbox_image=”” lightbox_image_id=”” alt=”” link=”” linktarget=”_self” hide_on_mobile=”small-visibility,medium-visibility,large-visibility” class=”” id=”” animation_type=”” animation_direction=”left” animation_speed=”0.3″ animation_offset=””]http://zemzemeyezendegi.com/wp-content/uploads/2020/05/1.jpg[/fusion_imageframe][fusion_text]
همه ی رفتار ها و عملکرد های انسان ها و این که چگونه رفتار می کنند و چگونه حرف می زند واین که خود را چگونه فردی میبیند همه و همه به باور های هر فرد برمی گردد.
به باور هایی که نسبت به خودش دارد.می توان گفت که باور ها شکل دهنده و تنظیم کننده ی رفتار انسان ها هستند.
فرض کنید شما با یک ادمی هم صحبت می شوید که:معتقد است ارزش چندانی ندارد و خود را انسان بی ارزشی می داند.برای همین هم خود را لایق هیچ چیز خوبی نمی داند.
در مواجه با هر کاری مدام به شما می گوید که از عهده ی انجام کارهای بزرگ بر نمی اید و به همین خاطر کار بززگی هم انجام نمی دهد.
او مدام می گوید که شخص مهمی نیست و همین باور ب خود در همه جای زندگیش نمود پیدا می کند.
همه ی این احساس ها و بی اعتقادی به خودش در طرز صحبت کردن”راه رفتن و سایر اعمالش هم نمایان است.
حال قضیه را از این جنبه ببینید که اگر این فرد بر همین باور باشد و بار خود را تغییر ندهد به تدریج تمام اعتمادش نسبت به توانایی هایش را از دست خواهد داد.و از انجا که ما هر اعتقاد و دیدگاهی به خود داشته باشیم همان را هم بروز میدهیم این موصوع باعث می شود که همان را هم نشان دیگران دهیم و اطرافیان هم همین برداشت شخصیتی را از ما داشته باشند.
و در نگاهی دیگر ادمی را فرض کنید که به خودش و توانایی هایش معتقد است در همه حال حرکت رو به جلو دارد و میداند که بیش تر از این ها می ارزد.او وظایف دشواری و سنگینی را بر عهده می گیرد و میداند که از پس این کارهای دشوار برخواهد امد.او برای خود احترام قایل است و همین باعث می شود که مردم هم با نگاه قدرت و توانمندی به او نگاه کنند.
هر انسانی محصول افکار خویش است.باید درباره ی خودتان درست فکر کنید و باورهای روبه رشد و ارزشمندانه نسبت به خودتان داشته باشید تا حال خوبی را تجربه کنید.
با اعتقاد راسخ به این که من ارزشمند هستم و لیاقت این را دارم که در هر لحظه با حال خوب زندگی کنم موانعی که باعث حال بدتان می شود را کنار بزنید وبه حال خوب فکر کنید تا حالتان همیشه خوب باشد.
اجازه ندهید که فکرتان بر علیه خودتان به کار بیفتد در عوض کوشش کنید که ان را به خدمت خود بگیرید و ترموستتات حالتان را بر خوب بودن تنظیم کنید.
[/fusion_text][fusion_text columns=”” column_min_width=”” column_spacing=”” rule_style=”default” rule_size=”” rule_color=”” hide_on_mobile=”small-visibility,medium-visibility,large-visibility” class=”” id=””]
چند سال پیش که به قدرت افکار خویش اشنا تبودم در سلف دانشگاه منتظر نشسته بودم تا کلاس ریاضی تشکیل شود و من در سر کلاس حاضر شوم.
ساعت پنج و چهل و پنج دقیقه عصر ابان ماه بود یک ربع مانده بود تا کلاس ریاضی تشکیل شود تو سلف هیاهویی به پا بود.یکی سیب زمینی سرخ شده گرفته بود یکی ساندویچ سوسیس و دیگری کالباس صندوق دار هم فریاد می زد سیب ویژه امادست خانم بیا سیب ویژتون رو ببر.
و اما من مثل همیشه یک چای گرفته بودم و منتظر بودم تا سرد شود چشمانم را به بخار چای دوخته بودم و گاهی با انگشتانم لبه ی لیوان را لمس می کردم.
سرم پایین بود و در دنیای خودم می چرخیدم با خودم مدام کلنجار می رفتم فکر می کردم و فکر می کردم.تا به انجایی که الان بودم برسم سختی زیادی کشیده بودم پیشرفت هایی هم داشتم ولی خوشحال نبودم انگار چیزی ناقص بود و تکه هایی از این پازلنبود و من ان تکه ها را پیدا نمی کردم و با این مدل چیدمان اگر پیش می رفتم هیچ وقت خوشحالی واقعی و خوشبختی را تجربه نمی کردم.هیچ وقت حالم خوب نمیشد.و همیشه باید به این فکر می کردم که چرا حالم خوب نیست؟
نبود قطعات و این نقص هایی که خودم احساسشان می کردم مداد در ذهنم می چرخید و یک لحظه ارمم نمی گذاشت.خودم می داستم که چیزی کم است کاری هست که من باید انجامش دهم.رسالتم چیز دیگری است برای همین خوشحال نیستم.برای همین کمبودی را حس میکنم و همین کمبود در افکارم می چرخد و باعث ازارم میشود و اگر این گونه ادامه پیدا کند هیچ وقت شادی واقعی را تجربه نخواهم کرد.
در افکار خود غرق بودم که مهسا و دوستش رسیدن و روی میز روبه روی من نشستند. دوست مهسا شروع به صحبت کرد.از بدبیاری ها و اتفاقات بد زندگیش حرف میزد و این که حالش خوب نیست و همیشه هم همین اتفاق ها برایش می افتد.حرفها برایم اشنا بودن حال من هم همیشه بد بود و احساس خوبی را نداشتم.
بعد از این که دوست مهسا از بدبیاری ها و حال بدی هایش گفت و به دنبال تایید من بود که من هم همراهی کنم و بگویم چقدرراست می گوید تا من به خودم بیام و حرفی بزنم مهسا با انرژی زیاد پرید وسط و گفت یگانه من میگم همه چیز به افکار ما برمی گرده مگه نه
بعد سریع خودش ادامه داد چون که المیرا خودش این جوری فکر می کنه همین جوری هم براش پیش میاد و همیشه حال بد را تجربه می کنه.
انگاری که بعد از مدت ها جواب سوالم را گرفته باشم سرم را بلند کردم و چشمانم را به دهان مهسا دوختم و پرسیدم”چی گفتی مهسا؟یه بار دیگه تکرار کن؟
و مهسا ادامه داد که:هر انسانی محصول افکار خویش است و هر طوری که فکر کند همان را هم جذب می کند.و اگر همیشه به این فکر کنیم که همه چیز بد است و ان شخص بد شانس است و هیچ چیز به خوبی پیش نمی رود احساسش بد می شود و همانها را هم در زندگی واقعی تجربه می کند.
[/fusion_text][fusion_text columns=”” column_min_width=”” column_spacing=”” rule_style=”default” rule_size=”” rule_color=”” hide_on_mobile=”small-visibility,medium-visibility,large-visibility” class=”” id=””]
Click edit button to change this text.
[/fusion_text][/fusion_builder_column][/fusion_builder_row][/fusion_builder_container]